خلاصه : این کتاب درباره ی دنیای یک کودک است که حرف نمی زند و طبیعتا همه فکر می کنند وی دچار نارسایی ذهنیست ، در حالیکه بخوبی می شنود و بخوبی همه چیز را درک می کند....
توي جاده زندگي هميشه مسير مستقيم نيست، هميشه راه ها هموار نيست. بايد كه ناهمواري باشه بايد كه پستي و بلندي داشته باشه تا طعم زندگي رو بهتر چشيد...گاهي وقتها جاده كج ميشه و سمت زندگيت تغير ميكنه. گاهي بين دو راهي قرار ميگيري و بايد راهي رو انتخاب كني... همه ي ماجرا از جاي شروع ميشه كه تارا به تهران ميرود...