شعر - اشعار 2
نویسنده: ميلاد عابديني
حجم کتاب: 85 KB
لب من پر از سکوته دل من پر از بهانه_آسمون قلب سردم داره چند سالی می باره_وقتی که گرفتی از من چشماتو واسه همیشه_میدونستم بعد تو دل عاشق هیچ کی نمی شه ... . (پرنيان)
http://www.hamketab.ir/download-43731/ash-are_milad_abedini.zip
شعر - رباعیات ابوسعید ابوالخیر به همراه زندگینامه
حجم کتاب: 982 KB
ابوسعید ابوالخیر در میان عارفان مقامی بسیار ممتاز و استثنایی دارد و نام او با عرفان و شعر آمیختگی عمیقی
شعر - اشعار
نویسنده: خواجوی کرماني
حجم کتاب: 1 MB
مجموعه اشعار شاعری که به بهانه های گوناگون حق مطلبدرباره اش ادا نشده است . او مردی است عاشق پیشه از دیار کرمان مشهور به خواجوی کرمانی . در این کتاب اشعار او بر اساس حروف الفبا چیده شده اند و در هر شاخه از حروف گلچینی از زیبا ترین سروده های مربوط به آن حرف جمع آوري شده است . (اف بوك
2.6)
لينگ دانلود
http://www.hamketab.ir/download-43832/ahare_kermani.zip
فصل بیست وهفتم
امتحان ها شروع شده بود ومن سعی می کردم با درس خواند زیاد,سردرگمی فکري ام را کمتر
کنم.هرچه مشغول ترمی شدم برایم بهتر بود.لیلا هم به درد من مبتلا شده یود.مهرداد مرتباً به
خانه شان می آمد وخواسته اش را تکرار می کرد ولیلا بین انتخاب او وغرغرهاي پدرومادرش
مانده بود.فقط شادي بود که راحت وبی خیال براي هروز,همان روز زندگی می کرد.باز هم
باهم قرار گذاشته بودیم تا دروسمان را بخوانیم وتمرینهایش را حل وپیش هم رفع اشکال
کنیم.از بیست واحد,نصف بیشترش اختصاصی ومشکل بود.اولن امتحان خیلی سخت نبود
وهرسه حسابی آماده بودیم.ساعت امتحان اولمان بعدازظهر بود.ناهارم را خوردم وبه طرف
دانشگاه حرکت کردم.شادي ولیلا باهم می آمدند.وقتی رسیدم همه بچه ها در حیاط جمع
بودند,عده اي دورهم جمع شده بودند وآخرین مروها را می کردند.لحظه اي چشمم به شروین
خورد که از درساختمان بیرون آمد.صورتش برافروخته واز شدت عصبانیت درحال انفجار
بود.همان لحظه شادي ولیلا هم رسیدند.پشتم را به شروین کردم تا چشمم بهش نیفتد,درچند
ثانیه بعدي همه چیز حسابی به هم ریخت ومن گیج وحیران نگاه می کردم.شروین مستقیم به
طرف من آمد.رضا دوستش می خواست جلویش را بگیرد.صداي نعره شروین بلند شد:ولم
کن,بذار تکلیفمو روشن کنم,یک الف بچه شوخی شوخی داره زندگی منو خراب می کنه.
آن لحظه اصلاً فکر نمی کردم روي سخن شروین با من است.اما ناگهان فریادش بلند
شد.برگشتم ونگاهش کردم.صورت قرمزش مثل دید شده بود.رگهاي گردنش متورم ودهانش
کف کرده بود.داد کشید:دختره عوضی!بخدا قسم حالتو می گیرم,,رفتی زیرآب منو زدي؟حالا
خیلی جیگرت خنک شد؟...بدبخت جاسوس,آشغال خور...
اصلاً نمی فهمیدم چه می گوید.بادهان باز خیره مانده بودم.اولین نفري که به خودش آمد شادي
بود.باصداي بلند داد زد:
جوان و
انتخاب بزرگ
من كو؟!
تأثير روح بر
حركات ورزشي
اصغر طاهرزاده
طاهرزاده، اصغر 1330
جوان و انتخاب بزرگ / اصغرطاهرزاده – اصفهان: لُبالميزان، 1384
64 ص 0 ؛
ISBN: 964- 96389- 5- 4
فهرستنويسي بر اساس اطلاعات فيپا.
1-جوانان واسلام 2-تربیت اخلاقی 3- اخلاق اسلامی
الف. عنوان 9ج18ط/230 BP 4836/297
كتابخانة ملي ايران 23135- 84 م
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عنوان: جوان و انتخاب بزرگ
مؤلف: اصغر طاهرزاده
سفارش: گروه فرهنگي الميزان
نوبت چاپ: اول
تاريخ انتشار: 1384
قيمت: 500 تومان
شمارگان: 3000 نسخه
طرح جلد: محمد فاطميپور كليه حقوق براي گروه الميزان محفوظ است
مراكز پخش:
1- گروه فرهنگي الميزان تلفن: 7854814- 0311
2- دفتر انتشارات لبالميزان همراه 09131048582
فهرست مطالب
جوان و انتخاب بزرگ
رابطة دين وجوان 10
مراحل سهگانة زندگي 11
جوان به چه كسي ميگويند؟ 12
انتخاب بزرگ چيست؟ 13
پيراني كه هنوز جواناند 16
انسان، ميبيند كه ميميرد 19
چگونه ميتوان ابديت را انتخاب كرد؟ 25
ابعاد متضاد روح جوان 26
معني شريعت در زندگي 27
وقتي كه انسان، انتخاب بزرگ در زندگي ندارد 29
شريعت؛ انتخاب بزرگ انسان 30
من كو ؟! 35
خودم بدون بدنم 38
ميبينيم كه ميميريم 39
روح انسان؛ فوق زمان و مكان 40
سير روح آزاد جوان بهطرف خوبيها 42
ارتباط با دنيايي وسيعتر 43
مرگ، ابتداي نشاط 44
غم عصر جمعه 45
تأثير روح بر
حركات ورزشي 49
بدنهايي كه مانع ظهور زيباييهاي روحاند 53
وقتي روح بر بدن حاكم باشد 54
چگونه روح را بر بدن حاكم كنيم؟ 55
نتايج حاكميت روح بر بدن 57
ورزش و تقويت اراده 59
ورزش؛ عامل سير به عالَم معنا 61
مقدمة ناشر
باسمه تعالي
از آنجايي كه دوران جواني، جدّيترين دوران زندگي هر انساني است و جوانان بايد در دوران جواني با ابعاد جدّيِ زندگي روبهرو شوند، و با توجه به اينكه «تربيت بايد گرم و جدّي» باشد و نه سطحي و غير جذاب، اين انتشارات تصميم گرفت مباحثي را كه استادطاهرزاده با جوانان در ميان گذاردهاند، طي چند كتاب منتشر نمايد تا: اولاً: نسل جوان جامعة ما به بهانة اينكه بايد به جوانان سختگيري نكرد، از معارف حقيقي و جدّي محروم نماند. ثانياً: روشن شود كه ميتوان با جوانان، معارف جدّي را با زبان روان مطرح كرد و روح جوانان را در جهتي عميق سير داد.
در اين كتاب سه بحث زير مطرح است:
1- جوان و انتخاب بزرگ در زندگي: كه سعي شده است جوانان عزيز متوجه باشند چگونه ميتوانند در دوران جواني انتخابهاي خود را تا قيامت و ابديّت خودشان وسعت دهند تا همواره در نشاط جواني باقي بمانند.
2- من كو؟ : در اين بحث با زباني ساده و با مثالهايي در خور فهم جوانان، بحث مجردبودن روح مطرح شده است كه مبناي بسياري از معارف ديني است.
3- تأثير روح در حركات ورزشي: از آنجايي كه امروز ورزش كردن يك ضرورت است و از طرفي خطر حضور انگيزههاي غلط، ورزش را از نتيجهاي كه شخص ميتواند بهدست آورد، ساقط ميكند؛ در اين بحث سعي شده است انگيزههاي صحيح ورزش مدّ نظر قرار گيرد تا اولاً:جوانان ارادة دائمي براي ورزش كردن داشته باشند. ثانياً: بتوانند از ورزش كردن، نتايج معنوي و روحاني ببرند. إنشاءالله
-خوب,مهتاب جون کی بیاییم براي شیرینی خوردن؟
باتعجب گفتم:شیرینی؟...
نازي خندید وخطاب به مادرم گفت:مهناز,این دخترت که اصلاً تو باغ نیست!
مادرم ناچاراً خندید وچشم غره اي به من رفت وگفت:نه نازي جون,این بچه ها وقتی نخوان
بفهمن,خودشون رو می زنن به کوچه علی چپ!
پدرم به کوروش تعارف کرد تا غذا بکشد:کوروش خان بفرمائید,غذا سرد می شه.راستی شما
الان مشغول چه کاري هستید؟
کوروش با ادب کفگیري برنج دربشقابش کشید وگفت:
-راستش من تا به حال که درس می خوندم.رشته من تقریباً اینجا معنی تبلیغات وبازاریابی را
تواما می دهد.درمدت دانشجویی کار نیمه وقت هم داشتم,یک آپارتمان کوچک ویک ماشین
قراضه هم دارم!
نازي خانم با تغیر گفت:وا کوروش,مادر!یعنی چی؟...نه آقاي مجد,بچه ام وضعش خوبه,بی خود
می گه!
کوروش خیلی جدي گفت:نه مادر,من اهل دروغ وچاخان نیستم,مثل بعضی ها که اونجا
گارسون هستن وآه ندارن با ناله سودا کنن,وقتی ازشون می پرسن می گن خونه عالی وماشین
آنچنانی دارم.تو دانشگاه هاروارد هم درس می دم.من اهل چاخان نیستم.
همه مشغول حرف زدن با هم بودند به جزمن,که جز چهره حسین چیزي نمی دیدم.عاقبت
مهمانها بلند شدند وخداحافظی کردند.درآخرین لحظه کوروش باخنده به من گفت:
فصل بیست وششم
به زمان امتحانات نزدیک می شدیم وخودمان را کم کم براي امتحانات آماده می کردیم.مادرم
بعد از رفتن خاله طناز کمی افسرده شده بود واغلب اوقات در خانه وجلوي تلویزیون می
نشست.باز از نازي وپسرش کوروش که براي مدت کوتاهی به ایران آمده بود,دعوت کرده
بود وبا حرفهاي معنی دار به من گوشه وکنایه می زد که کوروش رابراي ازدواج انتخاب
کنم.دفعه پیش که قرار بود نازي خانم به خانه ما بیاید با بهانه هاي من وپیش آمدن مسافرت
پدرم,لغو شده بود,اما این بارمعلوم نبود چه پیش می آمد,خصوصاً اینکه پسره هم ایران
بود.جلسات حل تمرین درس مدار منطقی,باعث می شد که حسین را ببینم وآرامشم را حفظ
کنم.سعی می کردم سرکلاس اصلا نگاهش نکنم وخرفی نزنم تا بچه ها ازقضیه چیزي
نفهمند,اما شروین با بدجنسی تقریباً همه را خبرکرده بود که من وحسین را با هم در کافی
شاپ دیده است.هرکس به من می رسید ومی پرسید این حرفها راسته یا نه؟با قیافه اي مظلومانه
وحق به جانب می گفتم:مگه نمی دونید شروین چقدر با من لجه؟این حرفها رو هم از خودش
درآورده...می خواد حرص منو دربیاره.
حسین بعد از دانشگاه به شرکتی که تازه درآن استخدام شده بود,می رفت وتا دیر وقت کار می
کرد,براي همین کمتر می توانستیم باهم تلفنی حرف یزنیم.البته ازاین وضع ناراضی نبودم,باید
پدرم آهسته گفت: خیلی خوب، حالا یک کاري می کنم. تو هم کم نفوس بد بزن!
چند وقتی از آن ماجرا گذشت، اما هنوز پریوش از آن خانه بلند نشده بود. یک روز از دانشگاه
که می آمدم، دختر بلند قد و به نسبت جوانی را دیدم که دم در خانه را آب می پاشید. حدس
زدم همان پریوش کذایی باشد. از روي کنجکاوي بهش خیره شدم. موهاي بلندش را به رنگ
زرد درآورده بود. ریشه هاي مویش سیاهی می زد و قیافۀ شلخته اي براي صاحبش درست
کرده بود. صورت پریوش، گرد و سفید و تپل بود، با لبهاي پهن و دهن گشاد، چشمهاي
درشت و کشیده اي داشت با یک جفت ابروي نازك و بلند، دماغش باریک بود و زیر لبش
روي چانه یک خال سیاه داشت. اگر آرایش صورتش را ندیده می گرفتی، شاید زیاد بد نبود.
یک بلوز آستین کوتاه و شلوار استرچ و چسبان مشکی پوشیده بود. دستهایش تا زیر آرنج پر
از النگوي طلا بود. ناخن هاي دست و پایش بلند و به رنگ قرمز روشن رنگ شده بود. با دیدن
من، لبخند پر نازي زد و گفت:
- حاج آقا چطورن؟
این دختر پدر » . زیر لب چیزي گفتم و سریع خود را داخل خانه انداختم. خیلی تعجب کردم
بعد با خودم فکر کردم حتما پدرم تذکري داده یا به صاحبخانه « ؟ مرا از کجا می شناخت
خبري داده و پریوش او را از آنجا می شناسد. بدون اینکه به کسی حرفی بزنم، وارد اتاقم شدم.
از این ماجرا تقریبا یًک ماهی می گذشت که یک روز آرمان خشمگین و غران وارد خانه شد.
صدایش از شدت خشم دورگه شده بود. مادرم فوري جلو رفت: واي خدا مرگم بده! آرمان
جون، چی شده مادر؟
آرمان به سختی سعی می کرد، نعره نزند. فریاد کشید:
- حاجی کجاست؟
رمان - راز داوينچي
نویسنده: دن براون
مترجم: حسين شهرابي – سميه گنجي
حجم کتاب: 466 KB
سونير رييس موزه لوور به قتل مي رسد اما قبل از مرگش معمايي را براي نوه اش طرح مي کند تا به کمک آن بتواند رازي کهن را که در سينه دارد به او برساند به طوري که کسي غير از
http://www.hamketab.ir/download-27/Razdavinchi.zip
رمان - دارالمجانين
نویسنده: سيد محمد علي جمالزاده
حجم کتاب: 273 KB
سال ها پيش در بازار حلبيسازها با پيرزني روبرو شدم که براي گذران زندگي نوشته اي را به من فروخت که در باب احوال جواني بود که ..... کتاب هاي جمالزاده واقعا خواندن دارد. با ضرب المثل هاي زيبا و کنايه هاي به جا نسخه رید مانیاک
http://www.hamketab.ir/download-36/darolmajanin(readmaniak)(www.ebook4mobile.com).zip
رمان - بیست هزار فرسنگزیر دریا (زبان انگلیسی)
نویسنده: ژول ورن
حجم کتاب: 346 KB
حیوان دریایی عجیبی با هیکل غولآسا در بعضی از سواحل دیده شده است. یک گروه تحقیق در کشتی امریکایی «آبراهام لینکلن» تشکیل میشود.آروناکس ، دانشمند طبیعیدان فرانسوی
http://www.hamketab.ir/download-46/20000leagues.zip
رمان - يلدا
نویسنده: م.مودب پور
حجم کتاب: 358 KB
داستان زندگي هاي سخت و تلخ ... داستان سقوط و داستان يک عشق و يک ناکامي ...
http://www.hamketab.ir/download-62/YALDA.zip
رمان - هري پاتر و جام آتش
نویسنده: جي کي رولينگ
حجم کتاب: 671 KB
جذابترين کتاب هري پاتر (بازگشت ولدمورت پادشاه تاريکي ها)
http://www.hamketab.ir/download-238/Harry_Potter_va_jame_atash.zip
رمان - هري پاتر و جام آتش
نویسنده: جي کي رولينگ
حجم کتاب: 671 KB
جذابترين کتاب هري پاتر (بازگشت ولدمورت پادشاه تاريکي ها)
http://www.hamketab.ir/download-238/Harry_Potter_va_jame_atash.zip
رمان - هري پاتر و تالار اسرار
نویسنده: جي کي رولينگ
حجم کتاب: 348 KB
جلد دوم هري پاتر
http://www.hamketab.ir/download-287/harry_potter_va_talare_asrar.zip
رمان - هري پاتر و محفل ققنوس
نویسنده: جي کي رولينگ
حجم کتاب: 581 KB
جلد پنجم متاسفانه این کتاب کامل نمی باشد
http://www.hamketab.ir/download-289/harry_potter_va_mahfele_ghoghnoos.zip
رمان - كوري
نویسنده: ژوزه ساراماگو
مترجم: مینو مشیری
حجم کتاب: 311 KB
رمان "کوری" در سال 1995 منتشر شد. ساراماگو می گوید:" این کوری واقعی نیست، تمثیلی است. کور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسان ها عقل داریم و عاقلانه رفتار نمی کنیم...." کوری مورد نظر ساراماگو در این کتاب کوریمعنوی است. قانونمندی و رفتار عاقلانه خود به
رمان - chaelie y la fabrica de chocolate
حجم کتاب: 144 KB
کتاب چارلی در کارخانه شکلات سازی به زبان اسپانیایی
http://www.hamketab.ir/download-337/chaelieylafabricadechocolate.zip
رمان - یاسمین
نویسنده: م.مودب پور
حجم کتاب: 406 KB
داستان زندگی پسری جوان که به دختری پولدار دل می بندد که هر بار از عشقی که دارد پشیمان می شود و دوست پولدارش ... و آن نوازنده ویالن داستان زندگی پر از غمش را تعریف می کند مثل آنکه پدربزرگی برای شما داستان تعریف می کند .
رمان دريا
نویسنده: ماندانا معینی
حجم کتاب: 254 KB
داستان زندگی دختری که به خاطر عشق همه چیز را از دست می دهد ... اما بعد از بی توجهی عشق ... به جای باختن , زندگی اش را از نو می سازد ...
http://www.hamketab.ir/download-398/Darya.zip
رمان - سينوهه پزشک مخصوص فرعون
نویسنده: میکا والتری
مترجم: ذبیح الله منصوری
حجم کتاب: 727 KB
نسخه fbook1 این نسخه دارای فهرست بندی می باشد
http://www.hamketab.ir/download-402/Sinuhe.zip
رمان موميايي
نویسنده: ماکس آلن کولینز
حجم کتاب: 158 KB
مرد به زحمت خود را به بالای تپۀ شنی کشاند؛ در پس او صف درازی از کشته های دشمن بر زمینیکه از خون خود او رنگین شده بود، به چشم می خورد. او که زمانی نام اش لرزه بر پشت دشمنان می افکند، اینک از شدت درد زخمی که به پهلو داشت، به زانو در آمد. درون سرش انگار آتشی شعله ور بود و استخوان
رمان - رؤياي روي تپه
نویسنده: ليلين پيك
مترجم: عطيه رفيعي
حجم کتاب: 242 KB
نيكولا در مدرسهاي دور از زادگاهش مشغول تدريس بود نامهاي از مادرش دريافت ميكند تا براي كمك به او به خانه بازگردد. نيكولا با علاقهاي كه نسبت به مادرش داشت شغل مورد علاقه خود را رها ميكند و عازم زادگاهش ميشود. در بين راه ب
رمان - سفر به مرکز زمین
نویسنده: ژول ورن
حجم کتاب: 186 KB
سفر به مرکز کره زمین [Voyage au centre de la Terre]. رمانی پرحادثه از ژول ورن (1828-1905)، نویسنده فرانسوی، منتشر شده به سال 1864. در خانه آرام محله قدیمی هامبورگ، آکسل به کارهای عموی تند خوی خود، پروفسور لیدنبروک، که زمین شناسی متبحر است کمک میکند و به